کلمه جو
صفحه اصلی

کروکر

فارسی به انگلیسی

rumbling noise


فرهنگ معین

(کَ کَ ) (اِ. ) نک گروگر.

لغت نامه دهخدا

کروکر. [ ک َ ک َ ] ( ص ، اِ ) کرکر. گرگر. گروگر. ( حاشیه برهان چ معین ). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله. ( برهان ) ( آنندراج ). از جمله نامهای اﷲ است جل جلاله. ( از حاشیه فرهنگ اسدی ) کرکر. نامی از نامهای باریتعالی است. ( صحاح الفرس ) :
تو پنداری که یزدان کروکر
جهانی نو برآورده ست دیگر.
عنصری.
گر این کار بدهد کروکر ترا
ز شاهی مرا نام و دیگر ترا.
اسدی.
علاء دولت مسعود کامر و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب.
مسعودسعد.
که در ایام جدجد ترا
کرد روزی کروکر داور.
مسعودسعد.
|| صانع و کارکن. ( ناظم الاطباء ). رجوع به گروگر، کرکر و گرگر شود.

کروکر.[ ک ِرْ رُ ک ِ ] ( اِ صوت ) صدای خندیدن. آواز خنده.

کروکر. [ ک َ ک َ ] (ص ، اِ) کرکر. گرگر. گروگر. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). یکی از نامهای خدای تعالی است جل جلاله . (برهان ) (آنندراج ). از جمله نامهای اﷲ است جل جلاله . (از حاشیه ٔ فرهنگ اسدی ) کرکر. نامی از نامهای باریتعالی است . (صحاح الفرس ) :
تو پنداری که یزدان کروکر
جهانی نو برآورده ست دیگر.

عنصری .


گر این کار بدهد کروکر ترا
ز شاهی مرا نام و دیگر ترا.

اسدی .


علاء دولت مسعود کامر و نهیش را
مطیع گشت به صنع کروکر آتش و آب .

مسعودسعد.


که در ایام جدجد ترا
کرد روزی کروکر داور.

مسعودسعد.


|| صانع و کارکن . (ناظم الاطباء). رجوع به گروگر، کرکر و گرگر شود.

کروکر.[ ک ِرْ رُ ک ِ ] (اِ صوت ) صدای خندیدن . آواز خنده .


فرهنگ عمید

گروگر#NAME?


= گروگر


کلمات دیگر: