( اسم ) جمع شمس خورشیدها آفتابها .
توسنی کردن اسب یا پدید کردن دشمنی برای کسی .
(شُ) [ ع . ] (ص .) سرکش ، چموش .
(شُ) [ ع . ] (اِ.) جِ شمس ؛ خورشیدها.
شموس . [ ش ُ ] (ع مص ) مصدر بمعنی شماس . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). توسنی کردن اسب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پشت نادادن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ). || پدید کردن دشمنی را برای کسی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به شماس شود.
شموس . [ ش َ ] (ع اِ) می . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). شراب . (ناظم الاطباء). شراب مسکر و تند. (یادداشت مؤلف ). به عربی خمر است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). || (ص ) یوم شموس ؛ روز آفتابی . (از اقرب الموارد).
شموس . [ ش ُ ] (ع اِ) ج ِ شَمس . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ج ِ شمس که بمعنی آفتاب است . (غیاث ) (آنندراج ): السلام علیک یا شمس الشموس و انیس النفوس . (یادداشت مؤلف ). رجوع به شمس شود. || ج ِ شَموس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به شَموس شود.
سنایی .
جمال الدین عبدالرزاق .
فردوسی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
نظامی .
چموش؛ سرکش.
شمس#NAME?