بقیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود : در زمان خادم برون آمد ز در تا خرد او جمله حلوا را بزر گفت : او را گوتر و حلوا بچند ? گفت : کودک نیم دینار و ادند . ( مثنوی )
گوترو
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
(گُ ) (ق مر. ) به قیمت مقطوع و بی آنکه وزن کرده یا شمرده شود.
فرهنگ عمید
چیزی که ناشمرده و وزن ناکرده به قیمتی خریده شود: در زمان خادم برون آمد ز در / تا خرد او جمله حلوا را به زر گفت او را گوترو حلوا به چند/ گفت کودک نیم دینار و اند (مولوی: ۲۰۹ ).
چیزی که ناشمرده و وزنناکرده به قیمتی خریده شود: ◻︎ درزمان خادم برون آمد ز در / تا خرد او جمله حلوا را به زر ـ گفت او را گوترو حلوا به چند/ گفت کودک نیم دینار و اند (مولوی: ۲۰۹).
کلمات دیگر: