کلمه جو
صفحه اصلی

گنجشک روزی

فارسی به انگلیسی

who lives from hand to mouth

مترادف و متضاد

hand-to-mouth (صفت)
محتاج، گنجشک روزی

فرهنگ فارسی

آنکه در معاشش وسعی نباشد تنگ روزی .

فرهنگ معین

( ~ . ) (ص . ) کنایه از شخص بینوا، کم درآمد یا بی نصیب از نعمت های مادی .

لغت نامه دهخدا

گنجشک روزی. [ گ ُ ج ِ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) لب روزی. تنگ روزی. کردی خوردی. کم روزی.

فرهنگ عمید

آن که رزق و روزی اندک داشته باشد، تنگ روزی.


کلمات دیگر: