کلمه جو
صفحه اصلی

کرنگ

فارسی به انگلیسی

pot


sorrel or chestnut (horse)


فرهنگ فارسی

( اسم ) دیگ رنگرز ان : [ دهنش همچو خم نیل پزی چشمها چون کرنگ رنگرز ی ] . ( قریع الدهر )
کرند. لیف جولاهگان . یا عروس را گویند.

فرهنگ معین

(کُ رَ ) (اِ. ) نک کرند.

لغت نامه دهخدا

کرنگ . [ ک ُ رُ ] (اِ) کرند. لیف جولاهگان . (ناظم الاطباء). کرنده . کرنگه . || عروس را گویند. (فرهنگ جهانگیری ).


کرنگ . [ ک َ رَ] (ص ) موش کار. درنگ کار. گنگ کار. (یادداشت مؤلف ).


کرنگ . [ ک ُ رَ ] (اِ) رنگی است اسب و استر را. (جهانگیری ). اسب آل را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). اسب سرخ رنگ . (غیاث ) (آنندراج ). کرند. کرنده . کرن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). زیوری از زیورهای اسب . اسب اشقر. (یادداشت مؤلف ) :
تبارک اﷲ از آن آسمان شتاب کرنگ
که نعل آینه رنگش ندیده زنگ درنگ .

عرفی .


فارس هنر کند نه فرس در دم نبرد
مرکب اگر سیاه کنندش اگر کرنگ .

کاتبی (از جهانگیری ).


|| میدان . (جهانگیری ). میدان و جای صف کشیدن سپاه . (برهان ) (ناظم الاطباء). گرنگ . کرن . کرند. کرنده . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
هم مهچه ٔ لوای ترا آسمان غلاف
هم لشکر علو ترا لامکان کرنگ .

کاتبی (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).


شاهیت تا ضامن رزق و حیات ما نگشت
خیل هستی را عدم نگذاشت بیرون از کرنگ .

کاتبی .


|| جرگه . حلقه . (از فرهنگ جهانگیری ). جرگه و حلقه زدن مردم و سپاه را گویند. (برهان ). جرگه و حلقه ٔ مردمان . (ناظم الاطباء). کرند. کرنده . کرن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) :
چون لشکر نجوم پی کسب نور فیض
ارواح اولیا زده گرد درت کرنگ .

(فرهنگ جهانگیری ).


|| کرند. دیگ رنگرزان . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). دیگی را گویند که رنگرزان بقم و دیگر رنگها در میان آن بجوشانند. (فرهنگ جهانگیری ) :
دهنش همچو خم نیل پزی
چشمهاچون کرنگ رنگرزی .

قریعالفرس (از فرهنگ جهانگیری ).


|| (اِخ ) نام رودخانه ای است . (برهان ). رودخانه ٔ کرند که از زردکوه صفاهان آید. (ناظم الاطباء). سرچشمه ٔ این رود نزدیک زاینده رود است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89) :
در آن زمان که ز موج محیط تیغ دوخیل
صدای سیل دهد خون ز شاهجوی کرنگ .

کاتبی (از فرهنگ جهانگیری ).


ظاهراً مخفف کوهرنگ است .

کرنگ . [ ک ُ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فردین بخش میامی شهرستان شاهرود. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


کرنگ. [ ک ُ رَ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان فردین بخش میامی شهرستان شاهرود. کوهستانی و سردسیر است و 500 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

کرنگ. [ ک ُ رَ ] ( اِ ) رنگی است اسب و استر را. ( جهانگیری ). اسب آل را گویند. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). اسب سرخ رنگ. ( غیاث ) ( آنندراج ). کرند. کرنده. کرن. ( حاشیه برهان چ معین ). زیوری از زیورهای اسب. اسب اشقر. ( یادداشت مؤلف ) :
تبارک اﷲ از آن آسمان شتاب کرنگ
که نعل آینه رنگش ندیده زنگ درنگ.
عرفی.
فارس هنر کند نه فرس در دم نبرد
مرکب اگر سیاه کنندش اگر کرنگ.
کاتبی ( از جهانگیری ).
|| میدان. ( جهانگیری ). میدان و جای صف کشیدن سپاه. ( برهان ) ( ناظم الاطباء ). گرنگ. کرن. کرند. کرنده. ( حاشیه برهان چ معین ) :
هم مهچه لوای ترا آسمان غلاف
هم لشکر علو ترا لامکان کرنگ.
کاتبی ( از حاشیه برهان چ معین ).
شاهیت تا ضامن رزق و حیات ما نگشت
خیل هستی را عدم نگذاشت بیرون از کرنگ.
کاتبی.
|| جرگه. حلقه. ( از فرهنگ جهانگیری ). جرگه و حلقه زدن مردم و سپاه را گویند. ( برهان ). جرگه و حلقه مردمان. ( ناظم الاطباء ). کرند. کرنده. کرن. ( حاشیه برهان چ معین ) :
چون لشکر نجوم پی کسب نور فیض
ارواح اولیا زده گرد درت کرنگ.
( فرهنگ جهانگیری ).
|| کرند. دیگ رنگرزان. ( از حاشیه برهان چ معین ). دیگی را گویند که رنگرزان بقم و دیگر رنگها در میان آن بجوشانند. ( فرهنگ جهانگیری ) :
دهنش همچو خم نیل پزی
چشمهاچون کرنگ رنگرزی.
قریعالفرس ( از فرهنگ جهانگیری ).
|| ( اِخ ) نام رودخانه ای است. ( برهان ). رودخانه کرند که از زردکوه صفاهان آید. ( ناظم الاطباء ). سرچشمه این رود نزدیک زاینده رود است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ص 89 ) :
در آن زمان که ز موج محیط تیغ دوخیل
صدای سیل دهد خون ز شاهجوی کرنگ.
کاتبی ( از فرهنگ جهانگیری ).
ظاهراً مخفف کوهرنگ است.

کرنگ. [ ک َ رَ] ( ص ) موش کار. درنگ کار. گنگ کار. ( یادداشت مؤلف ).

کرنگ. [ ک ُ رُ ] ( اِ ) کرند. لیف جولاهگان. ( ناظم الاطباء ). کرنده. کرنگه. || عروس را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ).

فرهنگ عمید

= کرند

کرند#NAME?


دانشنامه عمومی

کُرَنگ به رنگ قهوه ای اسب گفته می شود. رنگ موی یال و دم اسب کرنگ هم رنگ بدنش است. از نظر ژنتیکی و ظاهری، نبودن هر گونه موی مشکی، رنگ کرنگ را به وجود می آورد.
رنگ (اسب)
کهر
طلایی یا پالومینو (Palomino)
سمند
فرزند دو اسب کرنگ نیز به احتمال ۱۰۰٪ کرنگ خواهد شد.

پیشنهاد کاربران

کُرِنگ: آغل، محل رو باز نگهداری گوسفندان، طویله بدون سقف
( واژه ی مورد استفاده بیشتر در مناطق لر نشین )


کلمات دیگر: