کلمه جو
صفحه اصلی

فزاییدن

فرهنگ معین

(فَ دَ ) (مص ل . ) افزودن .

لغت نامه دهخدا

فزاییدن. [ ف َ دَ ] ( مص )افزودن. ( فرهنگ فارسی معین ). افزاییدن :
دریا دو چشم و بردل آتش همی فزاید
مردم میان دریا و آتش چگونه پاید؟
رودکی.
خوب دارید و فراوان بستاییدش
هر زمان خدمت لختی بفزاییدش.
منوچهری.
گه مان بفزایید و گهی مان بستایید
بر خویشتن از خویش همی کار فزایید.
ناصرخسرو.
رجوع به فزودن ، افزاییدن و افزودن شود.

فزائیدن. [ ف َدَ ] ( مص ) افزودن. فزاییدن. رجوع به فزاییدن شود.

فرهنگ عمید

= افزودن

افزودن#NAME?



کلمات دیگر: