کلمه جو
صفحه اصلی

متصید

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - شکار جوینده . ۲ - شکار کننده بحیله .

فرهنگ معین

(مُ تَ صَ یِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - شکار جوینده . ۲ - شکار کننده به حیله .

لغت نامه دهخدا

متصید. [ م ُ ت َ ص َی ْ ی ِ ] ( ع ص ) شکار جوینده. ( آنندراج ). مایل به صید و شکار. ( ناظم الاطباء ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

متصید. [ م ُ ت َ ص َی ْی َ ] ( ع اِ ) شکارگاه : در ناحیت کشمیر خوش متصیدی و مرغزاری نزه بود. ( کلیله چ مینوی ، ص 158 ).و حریص بر صید فهود و صقور سبب کثرت متصیدات مرو ازنیشابور... ( تاریخ جهانگشا ). و رجوع به تصید شود.

متصید. [ م ُ ت َ ص َی ْ ی ِ ] (ع ص ) شکار جوینده . (آنندراج ). مایل به صید و شکار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).


متصید. [ م ُ ت َ ص َی ْی َ ] (ع اِ) شکارگاه : در ناحیت کشمیر خوش متصیدی و مرغزاری نزه بود. (کلیله چ مینوی ، ص 158).و حریص بر صید فهود و صقور سبب کثرت متصیدات مرو ازنیشابور... (تاریخ جهانگشا). و رجوع به تصید شود.


فرهنگ عمید

صیاد.
شکارگاه.

شکارگاه.


صیاد.



کلمات دیگر: