(سَ. تَ ) (مص ل . ) سرد شدن ، احساس سرما کردن .
سرد یافتن
فرهنگ معین
پیشنهاد کاربران
سرد یافتن: سرد احساس کردن، یافتن در متون قدیم بمعنی احساس کردن است.
[ گواه رهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشانِ عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا ]
و رودکی گفته:
شب زمستان بود کپّی سرد یافت
کرمکیِ شبتاب، ناگاهی بتافت
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۲۴۹. )
[ گواه رهرو آن باشد که سردش یابی از دوزخ
نشانِ عاشق آن باشد که خشکش بینی از دریا ]
و رودکی گفته:
شب زمستان بود کپّی سرد یافت
کرمکیِ شبتاب، ناگاهی بتافت
( تازیانه های سلوک، نقد و تحلیل قصاید سنائی، دکتر شفیعی کدکنی، زمستان ۱۳۸۳، ص۲۴۹. )
کلمات دیگر: