کلمه جو
صفحه اصلی

گوج

فرهنگ فارسی

( اسم ) زور قوت .

فرهنگ معین

[ تر. ] (اِ. ) زور، قدرت .
(گَ وَ ) (اِ. ) صمغ درخت .

[ تر. ] (اِ.) زور، قدرت .


(گَ وَ) (اِ.) صمغ درخت .


لغت نامه دهخدا

گوج. [ گ َ وَ ] ( اِ ) صمغ درخت را گویند. ( برهان ) ( آنندراج ). انگم. ژد. || و به ضم اول و سکون ثانی و جیم به زبان ترکی به معنی زور و قوت باشد. ( برهان ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

یعنی رویا

لری میشه آدم نادان و کج فهم

به گویش سیستانی به زنبور میگن گوج

مابه زبان ترکی به آدم حرّاف میگیم گُوج

در زبان کردی به گوج می گوییم خنگ یا نفهم

گوج ( به ضم اول و سکون دوم و ج )
به معنی نادانِ حرّاف

من خودم کُردم
پعنی اصلی گوج به فارسی یعنی خنگ

کسی که خیلی بحث میکند

گوش به زبان کردی به معنی نفهم یا ابله هستش

گه وج ( گوج ) :ابله، ساده، هالو
کُردی با فارسی

ابله ( به زبان کردی گروسی )

در زبان کردی ایران به معنای آدم نفهم و ساده میباشد

ساده لوح ( گوجانه = حرف صد من یه غاز )

گه وج به معنی کسی که زیاد حرف می زنه و اکثرا چرت وچرت باشه به همین خاطر فرد گوج معمولا آدم ابله و نادان شناخته میشه ( در زبان کردی )

گوج یعنی چه!
نفهم. خنگ. کسی که چیزی را نمی فهمد

گوج ، گج goj , در گویش شهر بابکی به معنی درز است ، کج در یعنی درز در ب

گوج : یعنی خرفت ، دیرفهم ، کم هوش ، خنگ، کج فهم
در گویش کوردی ، لکی ، لری


کلمات دیگر: