( اسم ) درس نخوانده .
لوح ناخوانده
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~ خا دِ ) [ ع - فا. ] (اِمف . ) درس نخوانده .
لغت نامه دهخدا
لوح ناخوانده. [ ل َ / لُو خوا / خا دَ / دِ ] ( ن مف مرکب ) که لوح نخوانده باشد. که مبادی نخستین خواندن نداند. در فرهنگ سکندرنامه مراد از لوح ناخوانده ، شعرای خام است. ( آنندراج ). || کنایه از علم لدنی باشد و آن مخصوص پیغمبران و امامان است. ( برهان ). در بعض شروح ، مراد از کتب غیرمروج و در بعض شروح کنایه از لوح محفوظ است. ( غیاث ).
کلمات دیگر: