( فرو آمدن ) فرو افتادن و ریخته شدن خانه و دیوار .
فرو امدن
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( فرو آمدن ) ( فُ. مَ دَ )(مص ل . )۱ - پایین آمدن . ۲ - به منزل کسی وارد شدن .
لغت نامه دهخدا
( فروآمدن ) فروآمدن. [ ف ُ م َ دَ ] ( مص مرکب ) فروافتادن و ریخته شدن خانه و دیوار. ( آنندراج ). پایین آمدن و افتادن :
بسنگ آسیا ماند بگردش
فروآید همی چون سنگ بر سر.
که آب دیده به رویش فرونمی آید.
به این هفت هیکل که دارد سپهر
سرم هم فروناید از راه مهر.
ترا سری است که با ما فرونمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید.
بسنگ آسیا ماند بگردش
فروآید همی چون سنگ بر سر.
ناصرخسرو.
کدام دیده به روی تو باز شد همه عمرکه آب دیده به رویش فرونمی آید.
سعدی.
|| پایین آمدن سر به کنایت از احترام و تعظیم یا سازش و موافقت : به این هفت هیکل که دارد سپهر
سرم هم فروناید از راه مهر.
نظامی.
|| سازگار شدن.درساختن : ترا سری است که با ما فرونمی آید
مرا دلی که صبوری از او نمی آید.
سعدی.
|| ماندن. پیاده شدن. منزل کردن : از جیحون گذر کرد و بر ساحل قطان فروآمد. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || فروآمدن به چیزی ؛ میل کردن بدان. ( آنندراج ).فرهنگ عمید
( فروآمدن ) ۱. پایین آمدن، به زیر آمدن.
۲. اتراق کردن.
۲. اتراق کردن.
پیشنهاد کاربران
پست شدن
پایین آمدن
کلمات دیگر: