کلمه جو
صفحه اصلی

کساء

فرهنگ معین

(کِ ) [ ع . ] (اِ. ) جامه ، لباس ، گلیم . ج . اکسیه .

لغت نامه دهخدا

کساء. [ ک ِ ] (اِخ ) دهی است به دمشق . (منتهی الارب ).


کساء. [ ک ِ ] (ع اِ) (از: ک س و) ج ِ کُسوة و کِسوة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کسوة شود.


کساء. [ ک َ ] (ع اِمص ) بزرگی . || بزرگی آبائی . || بلندی مرتبه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مجد و شرف و رفعت . (اقرب الموارد).


کساء. [ ک ِ ] ( ع اِ ) گلیم. ج ، اَکسیَه. ( ناظم الاطباء ) ( منتهی الارب ) ( مهذب الاسماء ). گلیم که آن را پوشند. ج ، اکسیه. ( آنندراج ). جامه. ( از اقرب الموارد ).
- حدیث کساء ؛ حدیثی که شرح بهم گرد آمدن حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و جبرئیل را در زیر گلیمی کند و آن را برای استشفاء خوانند. ( از یادداشت مؤلف ). رجوع به حدیث و حدیث کساء شود.
|| شیر سرشیر بسته. ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). || چادر. ( از منتهی الارب ). تحول الکساء؛ چیزی در چادر نهاد و بر پشت برداشت. ( منتهی الارب ).

کساء. [ ک َ ] ( ع اِمص ) بزرگی. || بزرگی آبائی. || بلندی مرتبه. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). مجد و شرف و رفعت. ( اقرب الموارد ).

کساء. [ ک ِ ] ( ع مص ) مکاساة.با هم بزرگ منشی نمودن و فخر کردن. ( ناظم الاطباء ).

کساء. [ ک ِ ] ( ع اِ ) ( از: ک س و ) ج ِ کُسوة و کِسوة. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). رجوع به کسوة شود.

کساء. [ ک ِ ] ( اِخ ) دهی است به دمشق. ( منتهی الارب ).

کساء. [ ک ِ ] (ع اِ) گلیم . ج ، اَکسیَه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). گلیم که آن را پوشند. ج ، اکسیه . (آنندراج ). جامه . (از اقرب الموارد).
- حدیث کساء ؛ حدیثی که شرح بهم گرد آمدن حضرت محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و جبرئیل را در زیر گلیمی کند و آن را برای استشفاء خوانند. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به حدیث و حدیث کساء شود.
|| شیر سرشیر بسته . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چادر. (از منتهی الارب ). تحول الکساء؛ چیزی در چادر نهاد و بر پشت برداشت . (منتهی الارب ).


کساء. [ ک ِ ] (ع مص ) مکاساة.با هم بزرگ منشی نمودن و فخر کردن . (ناظم الاطباء).


پیشنهاد کاربران

لباسی که پیامبر می پوشید


کلمات دیگر: