کلمه جو
صفحه اصلی

عکنه

فرهنگ فارسی

( اسم ) نورد شکم از فربهی جمع : عکن اعکان .
لغتی است که آنرا در اندلس سورنجان و در عراق لعبت بربری خوانند سورنجان

فرهنگ معین

(عُ نَ یا نِ ) [ ع . عنکة ] (اِ. ) نورد شکم از فربهی ، ج . عُکن ، اعکان .

لغت نامه دهخدا

عکنه . [ ع َ ن َ ] (اِ) لغتی است که آن را در اندلس سورنجان و در عراق لعبت بربری خوانند. (برهان ) (آنندراج ). سورنجان . (الفاظ الادویة). لعبه ٔ بربریة و آن سورنجان است . (از اختیارات بدیعی ). لعبت بربریة، سورنجان ، و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن سم قاتل است . (یادداشت مرحوم دهخدا).


عکنة. [ ع ُ ن َ ] (ع اِ) نورد شکم از فربهی . (منتهی الارب ). آنچه از شکم بواسطه ٔ فربهی ، خم شود و چین خورد. (از اقرب الموارد). ج ، عُکَن و أعکان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).


( عکنة ) عکنة. [ ع ُ ن َ ] ( ع اِ ) نورد شکم از فربهی. ( منتهی الارب ). آنچه از شکم بواسطه فربهی ، خم شود و چین خورد. ( از اقرب الموارد ). ج ، عُکَن و أعکان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).
عکنه. [ ع َ ن َ ] ( اِ ) لغتی است که آن را در اندلس سورنجان و در عراق لعبت بربری خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). سورنجان. ( الفاظ الادویة ). لعبه بربریة و آن سورنجان است. ( از اختیارات بدیعی ). لعبت بربریة، سورنجان ، و قسمی از آن سورنجان دقیق است و آن سم قاتل است. ( یادداشت مرحوم دهخدا ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] به لایه تا شده شکم از فربهی عکنه می گویند ، از آن به مناسبت در باب طهارت نام برده اند.
در غسل، رساندن آب به ظاهر بدن واجب است، هرچند با کشیدن دست باشد. و از آنجا که عکنه از باطن به شمار نمی رود، باید آب هرچند با دست کشیدن به آنجا برسد.


کلمات دیگر: