کلمه جو
صفحه اصلی

کراه

فرهنگ فارسی

کناره، نهایت، کران
مثل . مانند

فرهنگ معین

(کَ ) (اِ. ) نهایت ، کرانه .

لغت نامه دهخدا

کراه. [ ک َ ] ( اِ ) کنار. ( از برهان ) ( از آنندراج ). کرانه. کناره. ( یادداشت مؤلف ). || انتها. نهایت.( از برهان ) ( از آنندراج ). انجام. ( یادداشت مؤلف ). || افق. کناره آسمان. ( یادداشت مؤلف ).

کراه. [ ک ُ] ( اِ ) مثل. مانند. || پرنده ای که آن را کراس نیز نامند. ( ناظم الاطباء ). رجوع به کراس شود.

کراه . [ ک َ ] (اِ) کنار. (از برهان ) (از آنندراج ). کرانه . کناره . (یادداشت مؤلف ). || انتها. نهایت .(از برهان ) (از آنندراج ). انجام . (یادداشت مؤلف ). || افق . کناره ٔ آسمان . (یادداشت مؤلف ).


کراه . [ ک ُ] (اِ) مثل . مانند. || پرنده ای که آن را کراس نیز نامند. (ناظم الاطباء). رجوع به کراس شود.


فرهنگ عمید

۱. کناره، کران، کرانه.
۲. نهایت.

دانشنامه عمومی

کراه، روستایی از توابع بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت در استان کرمان ایران است.
این روستا در دهستان دلفارد قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۵۸ نفر (۱۲خانوار) بوده است.


کلمات دیگر: