concord (فعل)سر یکی کردنconcert (فعل)جور کردن، سر یکی کردنcollude (فعل)سازش کردن، توطئه چیدن، ساخت وپاخت کردن، تبانی کردن، سر یکی کردنconspire (فعل)سر یکی کردن، هم پیمان شدن، توطئه چیدن برای کار بد، در نقشه خیانت شرکت کردن