نام لحنی است تصنیف باربد . نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد .
گنج سوخته
فرهنگ فارسی
نام لحنی است تصنیف باربد . نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد .
فرهنگ معین
لغت نامه دهخدا
دگر گنج کش خواندی سوخته
کز آن گنج بد کشور افروخته.
فردوسی ( شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2892 ).
و رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 487 شود. در الجماهر بیرونی درباره گنج سوخته افسانه ای آمده است که خلاصه آن چنین است : در سرزمین فارس گنجینه ای بود آراسته به مالها و دراهم وانواع گوهرها و عطریات و روغنها، پس صاعقه در آن افتاد و چهار ماه حریق آن دوام داشت و بوی آن تا چهل فرسخ گرداگرد حیوانات را میکشت و چون آتش خاموش شد خاکستر را بجستند در زیر آن یاقوتهای سرخ یک قطعه دیده میشد... رجوع به الجماهر ص 72 شود.
گنج سوخته. [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] ( اِ مرکب ) نام لحنی است تصنیف باربد. ( فرهنگ رشیدی ). نام لحن هیجدهم است از سی لحن باربد. ( فرهنگ نظام ). نام نوائی است از موسیقی. ( ناظم الاطباء ). در خسرو و شیرین نظامی چ وحید دستگردی ص 191 لحن سوم ذکر شده است :
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه.
ز گنج سوخته چون ساختی راه
ز گرمی سوختی صد گنج را آه .
نظامی (خسرو و شیرین ص 191).
گنج سوخته . [ گ َ ج ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) نام گنج پنجم است از جمله ٔ هشت گنج خسروپرویز و معنی ترکیبی آن گنج سنجیده است ، چه سخته و سوخته بمعنی سنجیده هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ). نام گنج پنجم است از جمله ٔ هفت گنج خسروپرویز. (جهانگیری ). و رجوع به فرهنگ شعوری ج 2 ص 306 شود:
دگر گنج کش خواندی سوخته
کز آن گنج بد کشور افروخته .
فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2892).
و رجوع به ایران در زمان ساسانیان چ 2 ص 487 شود. در الجماهر بیرونی درباره ٔ گنج سوخته افسانه ای آمده است که خلاصه ٔ آن چنین است : در سرزمین فارس گنجینه ای بود آراسته به مالها و دراهم وانواع گوهرها و عطریات و روغنها، پس صاعقه در آن افتاد و چهار ماه حریق آن دوام داشت و بوی آن تا چهل فرسخ گرداگرد حیوانات را میکشت و چون آتش خاموش شد خاکستر را بجستند در زیر آن یاقوتهای سرخ یک قطعه دیده میشد... رجوع به الجماهر ص 72 شود.