کلمه جو
صفحه اصلی

باغو

فرهنگ فارسی

از شهر های اسپانیا

لغت نامه دهخدا

باغو. (اِخ ) نام رودی است در گرگان : بر طبق شرحی که یوشین نوشته است نهرها و رودخانه های ذیل وارد خلیج استرآباد میشوند: قره سو، باغو یا سیاه جو،...دو رودخانه که نسبةً بزرگترند یکی قره سو و دیگری باغو است . (ترجمه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 97).


باغو. (اِخ )دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 115 هزارگزی جنوب خاوری حاجی آباد و 9 هزارگزی باختر راه مالرو میناب به فارغان واقع است و 10 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


باغو. (اِخ ) دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 8 هزارگزی شمال بندرعباس و سه هزارگزی خاور راه شوسه کرمان به بندر عباس ، در جلگه واقع است . ناحیه ای است گرمسیر ودارای 181 تن سکنه . آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده ٔ آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت و مکاری وراهش مالرو است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).


باغو. (اِخ ) از شهرهای اسپانیا. و رجوع به باغه شود. نسبت بدان بیغی است .


باغو. (اِخ ) از امرای مغول که به سیستان لشکر کشیده است : آمدن امراء کبار باغو و ارس نویین با دوازده هزار سوار و ملک شمس الدین کرت با جملگی لشکر غور و خراسان و اسفزار و فراه و غیره [ 663 هَ . ق . ] (از تاریخ سیستان چ بهار ص 400).


باغو. (اِخ ) از دیه های انزان است .(از ترجمه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 168). دهی است از دهستان انزان بخش بندرگز شهرستان گرگان که در90 هزارگزی جنوب خاوری بندر گز و شمال راه شوسه ٔ گرگان به بهشهر در دامنه ٔ جنگل واقع است . ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 200 تن سکنه ، آب آنجااز قنات تأمین میشود، محصول عمده ٔ آن غلات و برنج وپنبه و صیفی و کنجد و شغل مردمش زراعت است و راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).


باغو. ( اِخ ) از امرای مغول که به سیستان لشکر کشیده است : آمدن امراء کبار باغو و ارس نویین با دوازده هزار سوار و ملک شمس الدین کرت با جملگی لشکر غور و خراسان و اسفزار و فراه و غیره [ 663 هَ. ق. ] ( از تاریخ سیستان چ بهار ص 400 ).

باغو. ( اِخ ) نام رودی است در گرگان : بر طبق شرحی که یوشین نوشته است نهرها و رودخانه های ذیل وارد خلیج استرآباد میشوند: قره سو، باغو یا سیاه جو،...دو رودخانه که نسبةً بزرگترند یکی قره سو و دیگری باغو است. ( ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 97 ).

باغو. ( اِخ ) از دیه های انزان است.( از ترجمه مازندران و استراباد رابینو ص 168 ). دهی است از دهستان انزان بخش بندرگز شهرستان گرگان که در90 هزارگزی جنوب خاوری بندر گز و شمال راه شوسه گرگان به بهشهر در دامنه جنگل واقع است. ناحیه ای است دارای آب و هوای معتدل مرطوب و 200 تن سکنه ، آب آنجااز قنات تأمین میشود، محصول عمده آن غلات و برنج وپنبه و صیفی و کنجد و شغل مردمش زراعت است و راه فرعی به شوسه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3 ).

باغو. ( اِخ ) دهی است از دهستان ایسین بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 8 هزارگزی شمال بندرعباس و سه هزارگزی خاور راه شوسه کرمان به بندر عباس ، در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر ودارای 181 تن سکنه. آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت و مکاری وراهش مالرو است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

باغو. ( اِخ )دهی است از دهستان احمدی بخش سعادت آباد شهرستان بندرعباس که در 115 هزارگزی جنوب خاوری حاجی آباد و 9 هزارگزی باختر راه مالرو میناب به فارغان واقع است و 10 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8 ).

باغو. ( اِخ ) از شهرهای اسپانیا. و رجوع به باغه شود. نسبت بدان بیغی است.

دانشنامه عمومی

باغو ممکن است به یکی از موارد زیر اشاره داشته باشد:
باغو (بندر گز)
باغو (بندرعباس)
باغو (مشهد)

گویش مازنی

روستایی در حوزه ی شهرستان کردکوی


یکی از روستاهای بندرگز که در یازده کیلومتری آن واقع است


/baaghoo/ روستایی در حوزه ی شهرستان کردکوی & یکی از روستاهای بندرگز که در یازده کیلومتری آن واقع است


کلمات دیگر: