کلمه جو
صفحه اصلی

تج

فرهنگ فارسی

ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه و پنج هزار گزی جنوب کهنوج و شش هزار گزی باختر راه مالرو مارز - انگهران قرار دارد . کوهستانی و گرمسیر است .

لغت نامه دهخدا

تج. [ ت َ ] ( اِ ) به هندی ، دارچینی راگویند. ( از مهذب الاسماء ). تج بهندی دارچینی است. ( تحفه حکیم مؤمن ). تج دارچینی است. ( فیروزاللغات ).

تج. [ ت ِ ] ( اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باختر راه مالرو مارز-انگهران قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و4 تن سکنه دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

تج . [ ت َ ] (اِ) به هندی ، دارچینی راگویند. (از مهذب الاسماء). تج بهندی دارچینی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). تج دارچینی است . (فیروزاللغات ).


تج . [ ت ِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان انگهران بخش کهنوج شهرستان جیرفت است که در صد و پنجاه وپنج هزارگزی جنوب کهنوج و شش هزارگزی باختر راه مالرو مارز-انگهران قرار دارد. کوهستانی و گرمسیر است و4 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8).


دانشنامه عمومی

تج، روستایی از توابع بخش بشاگرد شهرستان جاسک در استان هرمزگان ایران است.
این روستا در دهستان گوهران قرار دارد و براساس سرشماری مرکز آمار ایران در سال ۱۳۸۵، جمعیت آن ۱۲۸ نفر (۲۴خانوار) بوده است.

گویش مازنی

۱نوک تیز – تیز ۲در بستر بیماری افتادن


/tej/ نوک تیز – تیز - در بستر بیماری افتادن & تیز برنده - تند – شتابنده

۱تیز برنده ۲تند – شتابنده


پیشنهاد کاربران

تج. ( زبان مازنی ) ، تیز. "تج هاکردن" تیز کردن.

تج , tej در گویش بهابادی به معنی جوانه و تج زدن یعنی جوانه زدن مترادف تژ


کلمات دیگر: