کلمه جو
صفحه اصلی

همگاهی

فارسی به انگلیسی

synchronization

مترادف و متضاد

synchrony (اسم)
هم اهنگی، انطباق، هم زمانی، هم عصری، تقارن، همگاهی

synchronism (اسم)
انطباق، هم زمانی، ایجاد همزمانی، هم وقتی، همگاهی

synchronization (اسم)
هم زمانی، تقارن، همگاهی، همگامی، همگاه سازی

فرهنگ فارسی

هماهنگی دقیق تصویر و صدا


فرهنگستان زبان و ادب

{synchronism, synchronization, sync} [سینما و تلویزیون] هماهنگی دقیق تصویر و صدا


کلمات دیگر: