کلمه جو
صفحه اصلی

تجه

فرهنگ فارسی

متوجه شدن چیزی را

لغت نامه دهخدا

تجه. [ ت َج ْه ْ ] ( ع مص ) روی فرا کاری کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). متوجه شدن چیزی را. ( منتهی الارب ). لغتی است در اتجاه. ( قطر المحیط ). رجوع به اتجاه شود.

دانشنامه عمومی

تجه یا ریشه سطحی (به انگلیسی: Root Tuber)، ساختارهایی از یک دسته از گیاهان هستند که مواد مغذی گیاه را در خود نگه می دارند. تجه به وسیله گیاه مصرف می گردد تا گیاه بتواند در طول زمستان یا فصل های خشک برای باردهی مجدد زنده بماند.
ویکی پدیا انگلیسی
در این گیاهان، مانند سیب زمینی یا تربچه، انسان تجه که بخشی از ریشه است را به جای دیگر اعضای گیاه، به عنوان خوراک مصرف می کند.

گویش مازنی

/teje/ دماغه – پیش رفتگی خشکی در دریا - محلی از رودخانه که عبور از آن دشوار باشد ۳بخشی از چیزی که تیز و برنده است ۴مصب از رودخانه که شیبی تند به سمت دریا دارد & تیشه & جوانه – سربرگ نورسته و کوچک

۱دماغه – پیش رفتگی خشکی در دریا ۲محلی از رودخانه که عبور ...


تیشه


جوانه – سربرگ نورسته و کوچک


پیشنهاد کاربران

به فتح ت و کسر ج. جوانه. جوانۀ درخت و دانه. به گویش کازرونی ( ع. ش ) و جنوبی
تجه به گویش بوشهری، برگه های تازه رویده را گویند. مثال: پیاز مانده در خانه، تجه کرده.
||تژ ( ت ِ ) به گویش خراسان جنوبی، شهرستان های سرایان و فردوس، گندم و جو سبز نارس ( خوشه نبسته ) را گویند. معادل واژه ی خوید، در فارسی دری قدیم.
به تژ بستن: تغذیه ی اصلی گوسفندان را تژ قرار دادن. مثال: چند وقتی گوسفندان را به تژ بستم تا چاق شوند.
||تژگ ( ت ِ ) خربزه ی نارس را گویند ( به گویش خراسان جنوبی، شهرستان های سرایان و فردوس ) که در فارسی کمبوزه هم خوانده شده

تجه = جوانه _ سربرگ یا برگ کوچک و نورسته

در گویش یزدی به کلون ، تجه گویند.

جوانه


کلمات دیگر: