کلمه جو
صفحه اصلی

تختی

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- منسوب به تخت ( لوحی که کودکان بروی آن علم و عمل خط می آموزد ) . ۲ - مهر خاتم سنگی . ۳- صدر سینه.

لغت نامه دهخدا

تختی. [ ت َ ] ( ص نسبی ) منسوب به تخت. || ( اِ ) لوحی که کودکان بروی آن علم و عمل خط می آموزند. || خاتم سنگی. || صدر. سینه. ( ناظم الاطباء ).

گویش مازنی

/taKhti/ نام مرتعی در آمل - نام مرتعی در سوادکوه

۱نام مرتعی در آمل ۲نام مرتعی در سوادکوه


واژه نامه بختیاریکا

( تَختی ) زمین صاف
دُلم


کلمات دیگر: