( صفت ) دارا ی پایه : ( هوا از بس ز شبنم شعله بار است چو فنجان ساغر گل کعب دار است ) . ( یحیی شیرازی )
کعب دار
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
کعب دار. [ ک َ ] ( نف مرکب ) دارای کعب و کعب در ظرفها حلقه مانندی است متصل به تحت ظرف و غیر از پایه آن است و بدان ظرف راست بر زمین قرار گیرد و عوام کب دار گویند. ( یادداشت مؤلف ).
- باطیه کعب دار یا فنجان کعب دار یا کاسه کعب دار ؛ باطیه یا فنجان یا کاسه مسین که بزیر حلقه ای از مس دارد که بجای پایه آن است.
- باطیه کعب دار یا فنجان کعب دار یا کاسه کعب دار ؛ باطیه یا فنجان یا کاسه مسین که بزیر حلقه ای از مس دارد که بجای پایه آن است.
کلمات دیگر: