کلمه جو
صفحه اصلی

مجافاه

لغت نامه دهخدا

( مجافاة ) مجافاة. [ م ُ ] ( ع مص ) چیزی از جای برداشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ): جافی السرج عن الفرس مجافاة؛ زین را از پشت اسب برداشت. ( از اقرب الموارد ). || ضد وصال و مؤانست است. ( از اقرب الموارد ). || دور داشتن و منه الحدیث انه یجافی عضدیه عن جنبیه للسجود؛ او برای سجده کردن بازوان خود را از دو پهلوی خود دور می کند. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ): جافی عضدیه ؛ بازوان خود را از دو پهلوی خود دور کرد. ( از اقرب الموارد ).

مجافاة. [ م ُ ] (ع مص ) چیزی از جای برداشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): جافی السرج عن الفرس مجافاة؛ زین را از پشت اسب برداشت . (از اقرب الموارد). || ضد وصال و مؤانست است . (از اقرب الموارد). || دور داشتن و منه الحدیث انه یجافی عضدیه عن جنبیه للسجود؛ او برای سجده کردن بازوان خود را از دو پهلوی خود دور می کند. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): جافی عضدیه ؛ بازوان خود را از دو پهلوی خود دور کرد. (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: