نشتی
فارسی به انگلیسی
leaky, [n.] leakage
leaky
فرهنگ فارسی
سستی . زبونی . ناتوانی . بی استواری . یا که نشت کرده باشد . مایعی که از ظرفش نفوذ کرده و تراویده باشد : روغن نشتی .
لغت نامه دهخدا
نشتی. [ ن ِ ] ( حامص ) ( از: نشت + ی حاصل مصدر، اسم معنی ). ( حاشیه برهان قاطع ). به معنی خوشی و نیکی باشد، چه نشت به معنی خوش و نیک است. ( برهان قاطع ).خوشی. نیکی. ( ناظم الاطباء ). || ( فعل ) به معنی : چونی ؟ و چه حال داری ؟ هم هست. ( برهان قاطع ).
نشتی. [ ن َ ] ( حامص ) سستی. زبونی. ناتوانی. بی استواری. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نشت شود. || ( ص نسبی ) که نشت کرده باشد. مایعی که از ظرفش نفوذ کرده و تراویده باشد: روغن نشتی.
نشتی. [ ن َ ] ( حامص ) سستی. زبونی. ناتوانی. بی استواری. ( ناظم الاطباء ). رجوع به نشت شود. || ( ص نسبی ) که نشت کرده باشد. مایعی که از ظرفش نفوذ کرده و تراویده باشد: روغن نشتی.
نشتی . [ ن َ ] (حامص ) سستی . زبونی . ناتوانی . بی استواری . (ناظم الاطباء). رجوع به نشت شود. || (ص نسبی ) که نشت کرده باشد. مایعی که از ظرفش نفوذ کرده و تراویده باشد: روغن نشتی .
نشتی . [ ن ِ ] (حامص ) (از: نشت + ی حاصل مصدر، اسم معنی ). (حاشیه ٔ برهان قاطع). به معنی خوشی و نیکی باشد، چه نشت به معنی خوش و نیک است . (برهان قاطع).خوشی . نیکی . (ناظم الاطباء). || (فعل ) به معنی : چونی ؟ و چه حال داری ؟ هم هست . (برهان قاطع).
کلمات دیگر: