( نسیسة ) نسیسة. [ ن َ س َ ] ( ع اِ ) سخن چینی. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). نمیمة. سعایت. ( اقرب الموارد ) ( از المنجد ).ج ، نسائس. || فتنه انگیزی بین مردم. ایکال بین الناس. ( از اقرب الموارد ). || تری که بر سر هیزم گرد آید در سوختن. ( از منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ) ( از المنجد ). نسیس. || سرشت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). طبیعت. ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || بقیه جان. ( ناظم الاطباء ). گویند: بلغ منه نسیسته ؛ یعنی قریب به مرگ رسید. ( از منتهی الارب ). نسیس. رجوع به نسیس شود. ج ، نسائس.
نسیسه
لغت نامه دهخدا
نسیسة. [ ن َ س َ ] (ع اِ) سخن چینی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نمیمة. سعایت . (اقرب الموارد) (از المنجد).ج ، نسائس . || فتنه انگیزی بین مردم . ایکال بین الناس . (از اقرب الموارد). || تری که بر سر هیزم گرد آید در سوختن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از المنجد). نسیس . || سرشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). طبیعت . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد). || بقیه ٔ جان . (ناظم الاطباء). گویند: بلغ منه نسیسته ؛ یعنی قریب به مرگ رسید. (از منتهی الارب ). نسیس . رجوع به نسیس شود. ج ، نسائس .
کلمات دیگر: