( مجادة ) مجادة.[ م َ دَ ] ( ع مص ) مجد. بزرگوار و گرامی گردیدن. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
مجادة. [م ُ جادْ دَ ] ( ع مص ) درست و تحقیق کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || با کسی جد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). با کسی خلاف کردن. ( دهار ). مخالفت کردن و مخالف گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). ادعا کردن کسی که سزاوارتر به حق است و مخاصمه و مرافعه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).
مجادة. [م ُ جادْ دَ ] ( ع مص ) درست و تحقیق کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || با کسی جد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). با کسی خلاف کردن. ( دهار ). مخالفت کردن و مخالف گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). ادعا کردن کسی که سزاوارتر به حق است و مخاصمه و مرافعه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).