کلمه جو
صفحه اصلی

مجاده

لغت نامه دهخدا

( مجادة ) مجادة.[ م َ دَ ] ( ع مص ) مجد. بزرگوار و گرامی گردیدن. ( ازمنتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجادة. [م ُ جادْ دَ ] ( ع مص ) درست و تحقیق کردن چیزی را. ( از منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ). || با کسی جد کردن. ( تاج المصادر بیهقی ). با کسی خلاف کردن. ( دهار ). مخالفت کردن و مخالف گردیدن. ( از ناظم الاطباء ). ادعا کردن کسی که سزاوارتر به حق است و مخاصمه و مرافعه کردن. ( از اقرب الموارد ) ( از محیط المحیط ).

مجادة. [م ُ جادْ دَ ] (ع مص ) درست و تحقیق کردن چیزی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || با کسی جد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). با کسی خلاف کردن . (دهار). مخالفت کردن و مخالف گردیدن . (از ناظم الاطباء). ادعا کردن کسی که سزاوارتر به حق است و مخاصمه و مرافعه کردن . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط).


مجادة.[ م َ دَ ] (ع مص ) مجد. بزرگوار و گرامی گردیدن . (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: