کعطل . [ ک َ طَ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را از اراده اش . (از تاج العروس ) (از تاج المصادر بیهقی ).
کعطل
لغت نامه دهخدا
کعطل. [ ک َ طَ] ( ع ص ) دراز کشنده و دست یازنده. ( از منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از تاج العروس ).
- اسد کعطل ؛ شیر یازنده. ( منتهی الارب ).
کعطل. [ ک َ طَ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را از اراده اش. ( از تاج العروس ) ( از تاج المصادر بیهقی ).
- اسد کعطل ؛ شیر یازنده. ( منتهی الارب ).
کعطل. [ ک َ طَ ] ( ع مص ) بازداشتن کسی را از اراده اش. ( از تاج العروس ) ( از تاج المصادر بیهقی ).
کعطل . [ ک َ طَ] (ع ص ) دراز کشنده و دست یازنده . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ) (از تاج العروس ).
- اسد کعطل ؛ شیر یازنده . (منتهی الارب ).
کلمات دیگر: