کلمه جو
صفحه اصلی

مجالغه

لغت نامه دهخدا

( مجالغة ) مجالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] ( ع مص ) خندیدن به دندانها. ( منتهی الارب ). خندیدن که دندانها نمایان گردد. ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ). || رویاروی شمشیر زدن. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).

مجالغة. [ م ُ ل َ غ َ ] (ع مص ) خندیدن به دندانها. (منتهی الارب ). خندیدن که دندانها نمایان گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رویاروی شمشیر زدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).



کلمات دیگر: