کلمه جو
صفحه اصلی

قلفع

لغت نامه دهخدا

قلفع. [ ق ِ ف َ ] ( ع اِ ) دارای معانی قِلفِع است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به آن کلمه شود.

قلفع. [ ق ِ ف ِ ] ( ع اِ ) گل تراشه ترقیده و پاره پاره شده. ( منتهی الارب ). یا یتفلق من الطین و یتشقق. ( اقرب الموارد ). || آنچه از آهن برافتد و پراکنده شود وقت کوفتن است. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ). رجوع به قِلفَع شود.

قلفع. [ ق ِ ف َ ] (ع اِ) دارای معانی قِلفِع است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به آن کلمه شود.


قلفع. [ ق ِ ف ِ ] (ع اِ) گل تراشه ترقیده و پاره پاره شده . (منتهی الارب ). یا یتفلق من الطین و یتشقق . (اقرب الموارد). || آنچه از آهن برافتد و پراکنده شود وقت کوفتن است . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به قِلفَع شود.



کلمات دیگر: