فرخنده پی فرخ پی
همایون پی
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
همایون پی. [ هَُ یوم ْ پ َ / پ ِ ] ( ص مرکب ) فرخنده پی. فرخ پی. خجسته پی. مبارک قدم :
دیدن ماه نو و عید بدو فرخ باد
که همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقاست.
دیدن ماه نو و عید بدو فرخ باد
که همایون پی و فرخ رخ و فرخنده لقاست.
فرخی.
کلمات دیگر: