( اسم ) جمع مقعد . ۱ - نشیمنگاهها. ۲ - مکانهای قرار گرفتن جایها: [ ... رکیک تر سخنی از و محکم سمع قبول نشیند ] ( مرزبان نامه . ۱۳۱۷ص ۱۱۵ )
حافظ و نگهبان یا نشیننده با کسی
حافظ و نگهبان یا نشیننده با کسی
مقاعد. [ م َ ع ِ] (ع اِ) ج ِ مَقعَد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ مقعد و مقعدة. (ناظم الاطباء). جاهای نشستن . (غیاث ) (آنندراج ). || جاهای قرار گرفتن : رکیک تر سخنی از او محکم و متین نماید و در مقاعدسمع قبول نشیند. (مرزبان نامه ). و رجوع به مقعد شود. || ترکوا مقاعدهم ؛ مراکز خویش را ترک کردند و این از باب مجاز است . (از ذیل اقرب الموارد).
مقاعد. [ م ُ ع َ ] (ع ص ) نشسته با کسی . (ناظم الاطباء). رجوع به مقاعدة شود.
مقاعد. [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) حافظ و نگهبان . || از وحش و طیر آنچه از پس پشت درآید. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || نشیننده با کسی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به مُقاعَدة شود.