کلمه جو
صفحه اصلی

هملی

لغت نامه دهخدا

هملی.[ هََ لا ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هامل. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). شتران به چراگذاشته بی شتربان. ( آنندراج ).

هملی. [ ] ( اِخ ) از طوایف ناحیه بمپور بلوچستان که مرکب از 400 خانوار است. ( از جغرافیای سیاسی کیهان ).

هملی . [ ] (اِخ ) از طوایف ناحیه ٔ بمپور بلوچستان که مرکب از 400 خانوار است . (از جغرافیای سیاسی کیهان ).


هملی .[ هََ لا ] (ع ص ، اِ) ج ِ هامل . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). شتران به چراگذاشته ٔ بی شتربان . (آنندراج ).



کلمات دیگر: