کلمه جو
صفحه اصلی

ولخ

فرهنگ فارسی

زدن بباطن کف است .

لغت نامه دهخدا

ولخ. [وَ ] ( ع مص ) زدن به باطن کف دست. ( اقرب الموارد ).

ولخ. [ وَ ل َ ] ( اِخ ) قلعه ای است. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) :
گر به سان قلعه خیبر ولخ گشت استوار
وَاندر آن چون اهل خیبر دشمنان کرده حشر.
امیرخسرو دهلوی ( از انجمن آرا ).

ولخ . [ وَ ل َ ] (اِخ ) قلعه ای است . (انجمن آرا) (آنندراج ) :
گر به سان قلعه ٔ خیبر ولخ گشت استوار
وَاندر آن چون اهل خیبر دشمنان کرده حشر.

امیرخسرو دهلوی (از انجمن آرا).



ولخ . [وَ ] (ع مص ) زدن به باطن کف دست . (اقرب الموارد).



کلمات دیگر: