کلمه جو
صفحه اصلی

همسالی

فرهنگ فارسی

اتحاد در سن و سال .

لغت نامه دهخدا

همسالی. [ هََ ] ( حامص مرکب ) هم سالی. همسال بودن. هم سن بودن :
از سر همدمی و همسالی
نشدی یک زمان از او خالی.
خاقانی.


کلمات دیگر: