در حال سرفه
سرفه کنان
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سرفه کنان. [ س ُ ف َ / ف ِ ک ُ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال سرفه :
آن حلق صراحی بین کز می به فواق آمد
چون سرفه کنان از خون بیمار به صبح اندر.
خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم.
آن حلق صراحی بین کز می به فواق آمد
چون سرفه کنان از خون بیمار به صبح اندر.
خاقانی.
حلق و لب قنینه بین سرفه کنان و خنده زن خنده بهار عیش دان سرفه نوای صبحدم.
خاقانی.
رجوع به سرفه شود.پیشنهاد کاربران
Coughing
چرا نمی گوییم cough؟ 🤔
خیلی دقت کنید چون گفته سرفه کنان زمان حال نشان می دهد و cough یعنی سرفه ولی چون گفته سرفه کنان از ( ING ) استفاده می کنیم
چرا از ING استفاده می کنیم ؟🤔
چون ( ING ) زمان حال نشان میده و وقتی کلمه را می خواهیم به زمان حال تبدیل کنیم از ING استفاده می کنیم.
طرز تلفظ ING = ( آی ین جی )
چرا نمی گوییم cough؟ 🤔
خیلی دقت کنید چون گفته سرفه کنان زمان حال نشان می دهد و cough یعنی سرفه ولی چون گفته سرفه کنان از ( ING ) استفاده می کنیم
چرا از ING استفاده می کنیم ؟🤔
چون ( ING ) زمان حال نشان میده و وقتی کلمه را می خواهیم به زمان حال تبدیل کنیم از ING استفاده می کنیم.
طرز تلفظ ING = ( آی ین جی )
کلمات دیگر: