کلمه جو
صفحه اصلی

ربس

فارسی به انگلیسی

reps, rep

reps


فرهنگ فارسی

سختی و بلا یا جمع ربسائ : شداید .

لغت نامه دهخدا

ربس . [ رِ ] (فرانسوی ، اِ) قسمی قماش پنبه ای نازک تر از دبیت . (یادداشت مرحوم دهخدا). یک نوع پارچه ای است که از آن لباس سازند. (ناظم الاطباء).


ربس . [ رُ ] (ع اِ) سختی و بلا، و یقال جاءَفلان بامور ربس ؛ ای شداید. کانه ٔ جمع رابس کبازل و بُزْل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || ج ِ رَبْساء. شداید. (ناظم الاطباء). رجوع به ربساء شود.


ربس. [ رِ ] ( فرانسوی ، اِ ) قسمی قماش پنبه ای نازک تر از دبیت. ( یادداشت مرحوم دهخدا ). یک نوع پارچه ای است که از آن لباس سازند. ( ناظم الاطباء ).

ربس. [ رِ ] ( ع اِ ) بسیاری از مال و جز آن. || سختی و بلا و آسیب. ( ناظم الاطباء ).

ربس. [ رَ ] ( ع ص )کار زشت. || بسیار. ( از اقرب الموارد ).

ربس. [ رُ ] ( ع اِ ) سختی و بلا، و یقال جاءَفلان بامور ربس ؛ ای شداید. کانه جمع رابس کبازل و بُزْل. ( منتهی الارب ) ( از آنندراج ). || ج ِ رَبْساء. شداید. ( ناظم الاطباء ). رجوع به ربساء شود.

ربس. [ رَ ] ( ع مص ) زدن کسی را به دست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ازناظم الاطباء ). ربس کسی ؛ به دو دست زدن وی را. ( از اقرب الموارد ). || پر کردن مشک را. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ).

ربس . [ رَ ] (ع ص )کار زشت . || بسیار. (از اقرب الموارد).


ربس . [ رَ ] (ع مص ) زدن کسی را به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء). ربس کسی ؛ به دو دست زدن وی را. (از اقرب الموارد). || پر کردن مشک را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).


ربس . [ رِ ] (ع اِ) بسیاری از مال و جز آن . || سختی و بلا و آسیب . (ناظم الاطباء).



کلمات دیگر: