به زاییدن و زدودن وا داشتن دیگری را زدودن کنانیدن زداییدن فرمودن
زدایانیدن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زدایانیدن. [ زِ / زُ / زَ دَ ] ( مص ) به زداییدن و زدودن واداشتن دیگری را. ( از فرهنگ شعوری ). زدودن کنانیدن و زداییدن فرمودن. ( ناظم الاطباء ).
کلمات دیگر: