logrolling, politics
زد و بست
فارسی به انگلیسی
فرهنگ فارسی
زدن و بستن زد و بند ساخت و پاخت قرار و مدار
لغت نامه دهخدا
زد و بست. [ زَ دُ ب َ ] ( مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) زدن وبستن. زدوبند.ساخت و پاخت. قرار و مدار. رجوع به زد و بند شود.
کلمات دیگر:
logrolling, politics