کنایه از پادشاه و این ترجمه ظل الله است
سایه ٔ خدا
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
سایه خدا. [ ی َ / ی ِ ی ِ خ ُ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از پادشاه و این ترجمه ظل اﷲ است.( آنندراج ). پادشاه عصر. ( ناظم الاطباء ) :
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو تویی سایه خدا.
اقلیم پارس را غم از آسیب دهر نیست
تا بر سرش بود چو تویی سایه خدا.
سعدی ( گلستان ).
رجوع به سایه شود.کلمات دیگر: