کلمه جو
صفحه اصلی

زحلقه

لغت نامه دهخدا

زحلقة. [ زَ ل َ ق َ ] (ع مص ) لغزیدن با کون . کون سره کردن . (از تاج العروس ). || دور گردانیدن و دفع کردن . (کشف اللغات ). || غلطانیدن . تزحلق . غلطیدن . (منتهی الارب ) (از متن اللغة). خیزاندن . (کشف اللغات ).


( زحلقة ) زحلقة. [ زَ ل َ ق َ ] ( ع مص ) لغزیدن با کون. کون سره کردن. ( از تاج العروس ). || دور گردانیدن و دفع کردن. ( کشف اللغات ). || غلطانیدن. تزحلق. غلطیدن. ( منتهی الارب ) ( از متن اللغة ). خیزاندن. ( کشف اللغات ).


کلمات دیگر: