کلمه جو
صفحه اصلی

سایر کردن

فرهنگ فارسی

متداول

لغت نامه دهخدا

سایر کردن. [ ی ِ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) رایج کردن. متداول. جاری کردن. معمول کردن.


کلمات دیگر: