زخمه زدن ساز زدن نواختن با زخمه
زخمه راندن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
زخمه راندن. [ زَ م َ / م ِ دَ ] ( مص مرکب ) زخمه زدن. ساز زدن. نواختن با زخمه.
- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز :
هم رود زنان بزخمه راندن
هم فاختگان بزند خواندن.
- بزخمه راندن ؛ در حال نواختن ساز :
هم رود زنان بزخمه راندن
هم فاختگان بزند خواندن.
نظامی.
کلمات دیگر: