کلمه جو
صفحه اصلی

زحمره

لغت نامه دهخدا

( زحمرة ) زحمرة. [ زَ م َ رَ ] ( ع مص ) پر کردن مشک. ( از منتهی الارب ) ( از متن اللغة ) ( از ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). جوهری و صاحب لسان العرب این لغت را نیاورده اند اما صغانی آنرا نقل کرده است. ( از تاج العروس ). رجوع به زخمرة شود.

زحمرة. [ زَ م َ رَ ] (ع مص ) پر کردن مشک . (از منتهی الارب ) (از متن اللغة) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). جوهری و صاحب لسان العرب این لغت را نیاورده اند اما صغانی آنرا نقل کرده است . (از تاج العروس ). رجوع به زخمرة شود.



کلمات دیگر: