کلمه جو
صفحه اصلی

صرو

فرهنگ فارسی

بمعنی شوکران است و آن بیخی باشد که از یزد و تفت آورند

لغت نامه دهخدا

صرو. [ ص َرْوْ ] ( ع مص ) نظر کردن و دیدن. ( منتهی الارب ).

صرو. [ ص َرْوْ ] ( اِ ) به معنی شوکران است و آن بیخی باشد که از یزد وتفت آورند و بعضی گویند دورس است و آن گیاهی باشد که هر که بیخ آن را بخورد جنون بهم رساند. ( برهان ).

صرو. [ ص َرْوْ ] (اِ) به معنی شوکران است و آن بیخی باشد که از یزد وتفت آورند و بعضی گویند دورس است و آن گیاهی باشد که هر که بیخ آن را بخورد جنون بهم رساند. (برهان ).


صرو. [ ص َرْوْ ] (ع مص ) نظر کردن و دیدن . (منتهی الارب ).



کلمات دیگر: