کلمه جو
صفحه اصلی

ذوحدان

لغت نامه دهخدا

ذوحدان. [ ح ُدْ دا ] ( اِخ ) لقب پدر سعید صحابی سعیدبن ذوحدان است. || لقب مردی از قبیله همدان.

ذوحدان.[ ح َدْ دا ] ( اِخ ) ابن شراحیل فی نسب همدان و فی الازد حدان بن شمس بضم الشین المعجمةبن عمروبن غالب بن عیمان بن نصربن زهران هکذا فی النسخ و قیده الحافظ و غیره. و سعیدبن ذی حدان التابعی یروی عن علی رضی اﷲ عنه. قال ابن حبیب والیه. ( ای الی ذوحدان بن شراحیل ). ینسب الحدانیون. ( تاج العروس ). و ابن الاثیر در المرصع نسبت ابن شراحیل را بدین گونه آورده است : ذوحدّان بن شراحیل بن ربیعة ابن جشم. قاله ابن حبیب. ( المرصع ).

ذوحدان. [ ح َدْ دا ] ( اِخ ) نام موضعی بدیار عرب.

ذوحدان . [ ح َدْ دا ] (اِخ ) نام موضعی بدیار عرب .


ذوحدان . [ ح ُدْ دا ] (اِخ ) لقب پدر سعید صحابی سعیدبن ذوحدان است . || لقب مردی از قبیله ٔ همدان .


ذوحدان .[ ح َدْ دا ] (اِخ ) ابن شراحیل فی نسب همدان و فی الازد حدان بن شمس بضم الشین المعجمةبن عمروبن غالب بن عیمان بن نصربن زهران هکذا فی النسخ و قیده الحافظ و غیره . و سعیدبن ذی حدان التابعی یروی عن علی رضی اﷲ عنه . قال ابن حبیب والیه . (ای الی ذوحدان بن شراحیل ). ینسب الحدانیون . (تاج العروس ). و ابن الاثیر در المرصع نسبت ابن شراحیل را بدین گونه آورده است : ذوحدّان بن شراحیل بن ربیعة ابن جشم . قاله ابن حبیب . (المرصع).



کلمات دیگر: