کلمه جو
صفحه اصلی

ربالی

لغت نامه دهخدا

ربالی. [ رَ ] ( ص نسبی ) منسوب است به ربال که نام جد ابوعمر حفص است. ( از انساب سمعانی ).

ربالی. [ رَ] ( اِخ ) ابوعمرو، حفص بن عمربن ربال بن ابراهیم بن عجلان مجاشعی ربالی بصری. او از عبدالوهاب ثقفی و مقدمی روایت دارد و ابراهیم حربی و عبداﷲبن محمدبن ناجیة از او روایت کردند. ربالی از ثقات راویان بود و بسال 258 هَ. ق. درگذشت. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

ربالی. [ رَ ] ( اِخ ) جعفربن محمد. او از ابوعاصم و حسین بن حفص اصفهانی روایت کرد، و حسن بن محمدبن شعبة بغدادی از وی روایت دارد. ( از اللباب فی تهذیب الانساب ).

ربالی . [ رَ ] (اِخ ) جعفربن محمد. او از ابوعاصم و حسین بن حفص اصفهانی روایت کرد، و حسن بن محمدبن شعبة بغدادی از وی روایت دارد. (از اللباب فی تهذیب الانساب ).


ربالی . [ رَ ] (ص نسبی ) منسوب است به ربال که نام جد ابوعمر حفص است . (از انساب سمعانی ).


ربالی . [ رَ] (اِخ ) ابوعمرو، حفص بن عمربن ربال بن ابراهیم بن عجلان مجاشعی ربالی بصری . او از عبدالوهاب ثقفی و مقدمی روایت دارد و ابراهیم حربی و عبداﷲبن محمدبن ناجیة از او روایت کردند. ربالی از ثقات راویان بود و بسال 258 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب فی تهذیب الانساب ).



کلمات دیگر: