کلمه جو
صفحه اصلی

زخریط

لغت نامه دهخدا

زخریط. [ زِ] ( ع اِ ) آب دهن گوسپند و شتر. ( منتهی الارب ) ( از ترجمه قاموس ). همان زخرط است. ( از اقرب الموارد ). و رجوع به زخرط شود. || آب بینی گوسپند و شتر. ( منتهی الارب ) ( ترجمه قاموس ). رجوع به زخرط شود.

زخریط. [ زِ ] ( ع اِ ) گیاهیست. ( منتهی الارب )( از محیطالمحیط ) ( ترجمه قاموس ). لغتی است در زخرط بهمین معنی. ( از اقرب الموارد ). رجوع به زخرط شود.

زخریط. [ زِ ] (ع اِ) گیاهیست . (منتهی الارب )(از محیطالمحیط) (ترجمه ٔ قاموس ). لغتی است در زخرط بهمین معنی . (از اقرب الموارد). رجوع به زخرط شود.


زخریط. [ زِ] (ع اِ) آب دهن گوسپند و شتر. (منتهی الارب ) (از ترجمه ٔ قاموس ). همان زخرط است . (از اقرب الموارد). و رجوع به زخرط شود. || آب بینی گوسپند و شتر. (منتهی الارب ) (ترجمه ٔ قاموس ). رجوع به زخرط شود.



کلمات دیگر: