مفت و مجان بدست آوردن . بی عوض دسترس یافتن .
رایگان یافتن
فرهنگ فارسی
لغت نامه دهخدا
رایگان یافتن. [ ی ْ / ی ِ ت َ ] ( مص مرکب ) مفت و مجان بدست آوردن. بی عوض دسترس یافتن :
بدو گفت کز مرد بازارگان
کنون یافتی مرگ خود رایگان.
گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان.
گفتا بهشت را نتوان یافت رایگان.
بدو گفت کز مرد بازارگان
کنون یافتی مرگ خود رایگان.
فردوسی.
گفتم که رایگان نگرفته ست مملکت گفتا که مملکت نتوان یافت رایگان.
عنصری.
گفتم زبهر بوسه جهانی دگر مخواه گفتا بهشت را نتوان یافت رایگان.
فرخی.
کلمات دیگر: