کلمه جو
صفحه اصلی

زحزاح

فرهنگ فارسی

دور از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن

لغت نامه دهخدا

زحزاح. [ زَ ] ( ع ص ) دور. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن. ( از متن اللغة ).

زحزاح. [ زَ ] ( اِخ ) موضعی است. ( از متن اللغة ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ).

زحزاح . [ زَ ] (اِخ ) موضعی است . (از متن اللغة) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).


زحزاح . [ زَ ] (ع ص ) دور. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). از تزحزح بمعنی تباعد و دوری گزیدن . (از متن اللغة).



کلمات دیگر: