کلمه جو
صفحه اصلی

زحلیطه

لغت نامه دهخدا

( زحلیطة ) زحلیطة. [زِ ل َ طَ ] ( ع ص ، اِ ) ( در تداول عامه ) مرد ناکس و فرومایه را گویند. صحیح آن زحلوط است. ( از محیط المحیط ). رجوع به دزی ج 1 ص 582 شود. || تپه بلند سراشیب. ( از دزی ج 1 ص 482 ) ( از محیط المحیط ).

زحلیطة. [زِ ل َ طَ ] (ع ص ، اِ) (در تداول عامه ) مرد ناکس و فرومایه را گویند. صحیح آن زحلوط است . (از محیط المحیط). رجوع به دزی ج 1 ص 582 شود. || تپه ٔ بلند سراشیب . (از دزی ج 1 ص 482) (از محیط المحیط).



کلمات دیگر: